هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خسرو دهلوی، بیانگر درد عشق و جفای معشوق است. شاعر از ناتوانی خود در رسیدن به معشوق می‌گوید و از جور و جفای او شکایت می‌کند. او همچنین به عرفان و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره می‌کند و زاهد را به دلیل دوری از عشق واقعی سرزنش می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و انتقادی به زهد نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۹۵

چون می نرسد دست به پایی که تو داری
کم زانکه شوم خاک سرایی که تو داری

بازند جهان را به یکی داو، بنازند
من هر دو ببازم به دغایی که تو داری

زنهار نجویی دل آزرده ما را
ای باد صبا، گشت به جایی که تو داری

گر بد نکنی دل، تن تو تن نتوان گفت
جانی ست نهان زیر قبایی که تو داری

افسوس بود جور تو بر هر دل و جانی
من دانم و من، قدر جفایی که تو داری

صد خرقه صوفی به خرابات گرد و کرد
آن نرگس مخمور بلایی که تو داری

رنجه مشو ای زاهد نیک، از پی من، زآنک
دل باز نیاید به دعایی که تو داری

خسرو به زبان توبه و در دل می و شاهد
احسنت از این صدق و صفایی که تو داری
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.