۳۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۰۰

ای باد، سلام دلم آنجا برسانی
بوسی ز لبم بر کف آن پا برسانی

یکبار رسانیش سلام همه عشاق
صد بار از آن من تنها برسانی

بسیار بگردیش ز ما گرد سر آنگاه
صد سجده فرضش ز سر ما برسانی

این پیرهن چاک به خون غرقه که دارم
پنهان ببری از من و پیدا برسانی

دیرینه پیامی که برون داده ام از دل
پرورده به خونهای دل آنجا برسانی

کردیم به خوناب جگر نقش به چهره
این قصه به آن یوسف دلها برسانی

گر بر سر خسرو گذری، دوست، هماناک
عمر وی از امروز به فردا برسانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.