هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناامیدی شاعر نسبت به نبود روزی و بخشش از سوی معشوق و قدرت‌های بالاتر سخن می‌گوید. شاعر خود را مانند گدایی می‌بیند که از شاهان و حتی سگان به دور مانده است. او از نبود درمان، همراهی، و روزی مناسب شکایت دارد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که گریه و زاری نیز سودی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن حسرتبار و ناامیدانه‌ی شعر نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

شمارهٔ ۱۸۰۳

مرا زان میر خوبان نیست روزی
گدایان را ز شاهان نیست روزی

به سنگی چون سگان خرسندم از دور
گرم چوبی ز دربان نیست روزی

ز من زایل کن، ای جان، زحمت خویش
چو درمانت ز جانان نیست روزی

رو، ای اسکندر، از همراهی خضر
ترا چون آب حیوان نیست روزی

به حیله چند بتوان زیست آخر
تنی دارم کش از جان نیست روزی

هوس بردم به رویش، گفت بختم
شما را از گلستان نیست روزی

دل و جان و خرد بردی، ترا باد
مرا باری از ایشان نیست روزی

ز دردت باد روزی مند جانم
به دردی کش ز درمان نیست

چه سود از گریه خسرو در این غم؟
چو کشتش را ز باران نیست روزی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.