هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد عشق و فراق، ناامیدی از وصال معشوق، و تلاش برای تسکین دردهای عاطفی با می‌نوشی است. شاعر از بی‌وفایی معشوق، رنج دل، و ناتوانی در فراموشی عشق سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌هایی مانند سیل، شمع، و باده، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف نوشیدنی‌های الکلی (به صورت استعاری) و مضامین عاطفی پیچیده، مناسب‌تر است برای سنین بالاتر.

شمارهٔ ۱۸۱۰

رخساره چه می پوشی، در کینه چه می کوشی؟
حال دل مسکین را می دانی و می پوشی

گر نرخ به جان سازی، ور عمر بها گویی
از دیده خریدارم هر عشوه که بفروشی

گفتی که ز می هر دم سودای دلی دارم
تا خون که خواهد بود آن باده که می نوشی

از درد فراقت من بیم است که جان بدهم
ساقی دو سه می برده با داروی بیهوشی

شب رفت، چراغ ما از سوز نمی شیند
ای شمع، تو هم دانم آتش زده دوشی

زین دیده بی فرمان خون چند خورم آخر
یکبار ز سر بگذر، ای سیل که بر دوشی

گر فتنه ز چشم آمد، ای دل، تو چرا مانی
ور سوخته شد عاشق، عارف، تو چرا جوشی

غم بست لبم آخر، درد دل بیماران
از ناله شود وردش، زو مرده به خاموشی

گفتم که کنم یادش تا دل به نشاط آید
چون کار به جان آمد، خوش وقت فراموشی

گر خال بناگوشت دل بستد و منکر شد
باری تو گواهی ده، ای در بناگوشی

خسرو، ز رخ خوبان گفتی که کنم توبه
کاری که ز تو ناید، بیهوده چرا کوشی؟
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.