هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حافظ، به موضوع عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد. شاعر عشق را بازی نمی‌داند و از ناز و نیاز معشوق و رنج‌های عاشق سخن می‌گوید. همچنین، به تسلیم در برابر معشوق و بی‌قراری عاشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و تسلیم شدن نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۸۱۷

نی کار کسی ست عشقبازی
کو دل ننهد به جانگدازی

عشقی که نه جان دهند در وی
بازی باشد، نه عشقبازی

می آیی و می چکد ز تو ناز
کز سر تا پای جمله نازی

تن غرقه خونست، سجده بپذیر
کاین جامه نمی شود نمازی

محمودوشان عشق را کشت
حسنت به کرمشه ایازی

زلفت که حدیث او درازست
آموخت شب مرا درازی

از غمزه تو کجا رهد دل
این کافر و آن کشنده غازی

بر یاد تو می زیم، ولی جان
تا کی ماند به چاره سازی

خسرو چو نهاده سر به تسلیم
باری بکش، ار نمی نوازی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.