هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حافظ، زیبایی معشوق و درد فراق را توصیف می‌کند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند گلستان، نرگس و خار، احساسات خود را بیان می‌کند. او از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد، اما همچنان عاشقانه او را می‌ستاید. در پایان، شاعر به نازکی دل خود اشاره می‌کند که مانند آبگینه‌ای شکننده است.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۸۳۳

رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و بهاری
چشم مست تو بدان نرگس رعنای خماری

می روی در ره و می گردد جان گرد سر تو
هم بدان گونه که گرد سر گل باشد خاری

تیغ بگذار که باری حق عشقت بگذارم
گر نه آنی تو که با ما حق صحبت بگذاری

بیهده ست این که سر کوی تو باران دو چشمم
کز وفا خوشه نیابم که تو این تخم بکاری

شادمانم به غمت گر چه دل سوخته خون شد
شاد بادا دل تو گر چه ز ما یاد نیاری

صید آن چشم شدم، گر کشدم نیست ملامت
گر بجویند ز ترکان دیت خون شکاری

ای خیال رخ آن یار جدامانده درین دل
او چون مهمان نرسد، خانه به صورت چه نگاری؟

ای که بی فایده پندم دهی، آن روی ندیده
گر ببینیش تو هم گوش به آن پند نداری

آبگینه ست دل نازک بی طاقت خسرو
بشکند وه که چنین گر تو ز دستت بگذاری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.