۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۷۶

گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی
گاهم زبون چشم زبون گیر می کنی

من جامه کاغذین کنم از رشک کاغذت
کان را چو برگ که هدف تیر می کنی

خونها که می خورانیم، از تو بدین خوشم
گویی به کام من شکر و شیر می کنی

شب گوییا به خواب لبم بر دهان تست
این خواب را بگو که چه تعبیر می کنی؟

من از غمت خمیده، تو گویی جوان شدی
خوش خنده ایست اینکه به تدبیر می کنی

گفتی بلا رسد که به خواریت می کشد
جان عزیز من، تو چه تقصیر می کنی؟

هر دم مگو، ز یاری خسرو مراست شک
زیرا سخن مخالف تقدیر می کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.