هوش مصنوعی:
شاعر از شکستن ناگهانی پیمان عشق و جدایی توسط معشوق شکایت میکند و از این که معشوق پس از به دام انداختن او، ناگهانی از دام رها شده و به دیگران پیوسته است، اظهار تأسف میکند. همچنین، از نبود مهربانی در دل معشوق و نشستن او با بدسگالان به عشرت گلایه میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق، شکایت از رابطه و جدایی است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد یا باعث ایجاد سردرگمی شود.
شمارهٔ ۱۸۸۴
ز من برشکستی به یکبارگی
در وصل بستی به یکبارگی
درافتاده بودی به دامم، چه سود؟
که از دام جستی به یکبارگی
بیا کز جدایی بر انداختم
همه ملک هستی به یکبارگی
مگر در دلت مهربانی نماند!
که پیمان شکستی به یکبارگی
برفتی و با بدسگالان من
به عشرت نشستی به یکبارگی
چه می خورده ای، خسروا، که دگر؟
ز اندوه رستی به یکبارگی
در وصل بستی به یکبارگی
درافتاده بودی به دامم، چه سود؟
که از دام جستی به یکبارگی
بیا کز جدایی بر انداختم
همه ملک هستی به یکبارگی
مگر در دلت مهربانی نماند!
که پیمان شکستی به یکبارگی
برفتی و با بدسگالان من
به عشرت نشستی به یکبارگی
چه می خورده ای، خسروا، که دگر؟
ز اندوه رستی به یکبارگی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.