هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و تنهایی میگوید. او از صبر و شکیبایی سخن میگوید، اما زمانی که طاقت تمام میشود، رسوایی و ناتوانی ظاهر میشود. شاعر از شبهای پر از اشک و درد یاد میکند و از عشق به عنوان عاملی که او را به این وضعیت کشانده، نام میبرد. او از بیقراری و دیوانگی عشق مینالد و اشاره میکند که حتی خسرو (نماد قدرت و عقل) نیز در برابر عشق درمانده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و روانشناختی مانند عشق، تنهایی، و رنج است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۸۸۹
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
تنها منم و آهی، آه از غم تنهایی
شبها منم و اشکی، وز خون همه بالین تر
عشق این هنرم فرمود، ار عیب نفرمایی
گفتی که شکیبا شو تا نوبت وصل آید
تو پیش نظر، وانگه امکان شکیبایی!
صد رنج همی بینم، ای راحت جان، از تو
از دیده توان دیدن چیزی که تو بنمایی
گر راز برون دادم، دانی که ز بی خویشی
دیوانه بود عاشق، خاصه من سودایی
بس در که همی ریزد از چشم تر خسرو
کز دست برون رفتنش سر رشته دانایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
تنها منم و آهی، آه از غم تنهایی
شبها منم و اشکی، وز خون همه بالین تر
عشق این هنرم فرمود، ار عیب نفرمایی
گفتی که شکیبا شو تا نوبت وصل آید
تو پیش نظر، وانگه امکان شکیبایی!
صد رنج همی بینم، ای راحت جان، از تو
از دیده توان دیدن چیزی که تو بنمایی
گر راز برون دادم، دانی که ز بی خویشی
دیوانه بود عاشق، خاصه من سودایی
بس در که همی ریزد از چشم تر خسرو
کز دست برون رفتنش سر رشته دانایی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.