هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و درد جدایی را توصیف می‌کند. او از معشوقی ترک سخن می‌گوید که دیدنش باعث رنج و ابتلا شده است. شاعر از سواری معشوق بر دل‌های عاشقان و آتش عشق سخن می‌گوید و از دردهای بی‌درمان و خون دل خوردن یاد می‌کند. در نهایت، شاعر از معشوق می‌خواهد که حالش را ببیند و دردی را که درمانی ندارد درک کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'به خون من نوشته' و 'دردهای بی‌درمان' ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۸۹۱

دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان کجا بینی؟
نمی گفتم درو منگر که خود را مبتلا بینی

به خیل آن سواری لشکر دلهای مشتاقان
فروزان همچو آتشهای لشکر جابه جا بینی

نیارم گفت کش پابوس از من، ای صبا، لیکن
ز من بر گرد سر گردی ز خیلش هر کرا بینی

شد از درد جدایی جان من صد پاره بنگر تا
به هر یک پاره جان، جان من دردی جدا بینی

یکی بازآ و در دیوارهای خانه خود بین
که در هر یک به خون من نوشته ماجرا بینی

فدای پات صد جان، چون خرامی و کشی صد را
وگر جویند خون از شرم سوی پشت پا بینی

مرا گفتی که خسرو، حال خود بنمای که گاهی
معاذالله که تو این دردهای بی دوا بینی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.