۳۴۶ بار خوانده شده

غزل ۲۱

کارها این مشکل است این کارها
زارها باید دل خود زارها

تا زمین دل نگردد لایقش
کی برآید از گلی گلزار ها

دل ز دستم رفت جانم شد خراب
تار زلفش چونکه دیدم مارها

بر مراد کس نه گردد هیچ چیز
تاچه سازند عاشقان بیچارها

یار باید جان فدا خود کرد نیست
غیر جان دادن ندیدم چار ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۰
گوهر بعدی:غزل ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.