هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، بیانگر درد و رنج عاشق از بیتوجهی معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای متنوع، مانند زلف معشوق، درد دل عاشق، و اشاره به داستان حضرت سلیمان و دیو، احساسات خود را بیان میکند. او از معشوق میخواهد که اگر از درد او آگاه بود، اینگونه رفتار نمیکرد. همچنین، شاعر به ناتوانی عقل در درک عشق اشاره میکند و میگوید اگر عاشق اختیار داشت، دل را به غم نمیسپرد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۹۲۴

صبا زلف ترا گر دم ندادی
گره بر کار من محکم ندادی

ور از درد دل ما بودی آگاه
مشاطه گیسویت را خم ندادی

وگر در عقل گنجیدی خیالش
ورق بر دست نامحرم ندادی

حکیم ار عشق دانستی، خرد را
نشان سوی بنی آدم ندادی

وگر عاشق به دست خویش بودی
عنان دل به دست غم ندادی

وگر جاوید بودی ملک مقصود
سلیمان دیو را خاتم ندادی

صبا هم دوزخی دانست ما را
وگرنه سوز ما را دم ندادی

ستد جان و جوانی داد ما را
چه می کردم، اگر آن هم ندادی

خلاصی دیدی ار خسرو ز زلفش
گره ها را ز گریه نم ندادی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.