هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق میگوید و از بیتوجهی معشوق شکایت دارد. او حتی به سگ کوی معشوق نیز پناه برده و از زنجیر در و نالههای خود میگوید. شاعر از خواری و زاری خود در راه عشق سخن میگوید و معتقد است که هیچکس چنین رنجی را تحمل نکرده است. در نهایت، او از دستنیافتن به معشوق و ماندن در پای سگ کوی او اظهار ناراحتی میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانهای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیم عمیق عشق و رنجهای آن، مناسب مخاطبانی است که از بلوغ فکری و عاطفی بیشتری برخوردارند.
شمارهٔ ۱۹۴۴
در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، هوسی
با سگ کوی تو گفتم که برآرم نفسی
بر درت حلقه چو زنجیر درم بهر درای
ناله ها کردم و فریاد چو بانگ جرسی
نشدی ملتفت حال من، ای عمر عزیز
هرگز این خواری و زاری نکشیده ست کسی
حلقه زلف سمن سای تو در دور قمر
فتنه پیدا کند و غارت و آشوب بسی
سر به سر با سگ کوی تو نهاده خسرو
چون به پابوس تو، ای جان، نشدش دسترسی
با سگ کوی تو گفتم که برآرم نفسی
بر درت حلقه چو زنجیر درم بهر درای
ناله ها کردم و فریاد چو بانگ جرسی
نشدی ملتفت حال من، ای عمر عزیز
هرگز این خواری و زاری نکشیده ست کسی
حلقه زلف سمن سای تو در دور قمر
فتنه پیدا کند و غارت و آشوب بسی
سر به سر با سگ کوی تو نهاده خسرو
چون به پابوس تو، ای جان، نشدش دسترسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.