هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از عشق بینظیر خود میگوید و زیباییهای معشوق را با تصاویر شاعرانه توصیف میکند. او از درد فراق و غم عشق سخن میگوید و خود را اسیر عشق معشوق میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعارههای شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین برخی از تصاویر و مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارند.
شمارهٔ ۱۹۴۵
بسیار باشد، ای جان، از همچو من غمینی
نازی که می کشم من از چون تو نازنینی
تا دست و پا نهادی در حسن کس ندیدم
پایی به دامن اندر، دستی در آستینی
گر در جهان بگردی از جور خود نیابی
بی آب دیده خاکی، بی خون دل زمینی
از شبروان کویت هر گوشه ای و آهی
وز هندوان چشمت هر غمزه در کمینی
شمشیری از خیالت، بر ما سری و جانی
زناری از دو زلفت، از ما دلی و دینی
پوشیده ام بر دل مشکین زره ز زلفت
کز گوشه های چشمت ترکی ست در کمینی
زنبور وار بستی در خون من میان را
زان لعل دلنوازم ناداده انگبینی
در شهر بند عشقت دانی که کس نداند
قدری چو من غریبی، جز همچو من غمینی
شبهاست بنده خسرو کز پا نمی نشیند
روزی نشیند آخر با چون تو همنشینی
نازی که می کشم من از چون تو نازنینی
تا دست و پا نهادی در حسن کس ندیدم
پایی به دامن اندر، دستی در آستینی
گر در جهان بگردی از جور خود نیابی
بی آب دیده خاکی، بی خون دل زمینی
از شبروان کویت هر گوشه ای و آهی
وز هندوان چشمت هر غمزه در کمینی
شمشیری از خیالت، بر ما سری و جانی
زناری از دو زلفت، از ما دلی و دینی
پوشیده ام بر دل مشکین زره ز زلفت
کز گوشه های چشمت ترکی ست در کمینی
زنبور وار بستی در خون من میان را
زان لعل دلنوازم ناداده انگبینی
در شهر بند عشقت دانی که کس نداند
قدری چو من غریبی، جز همچو من غمینی
شبهاست بنده خسرو کز پا نمی نشیند
روزی نشیند آخر با چون تو همنشینی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.