هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دل‌بستن به معشوقی ستمگر که به او جفا می‌کند گلایه دارد و آرزوی رهایی از این درد را بیان می‌کند. همچنین، به امید و آرزوهای بربادرفته اشاره می‌کند و در نهایت، به قناعت و پذیرش تقدیر خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده مانند عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و پذیرش تقدیر است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۹۵۲

مردانه می کشد به جفایم ستمگری
تا میرم و دگر ندهم دل به دیگری

راحت بود سیاست آن کس که بایدش
از غمزه دور باشی و از ناز خنجری

گفتم که دوش با تو نشستیم، راست است
بر خویش بسته ام به هوس خواب دیگری

از غم مگر ز وادی هجر استخوان بود
کز کعبه امید بیاید کبوتری

ماییم و خواب و بازوی آن یار زیر سر
وه کی نهد تو در خم بازوی ما سری

کی ره کند به کلبه ما چون تو آفتاب
ما ناخدای باز کند ز آسمان دری

یارب حلال خواب خوش، ار چه شبی ز غم
روزی نبود پهلوی ما را ز بستری

خسرو به سایه ای ز درخت تو قانع است
آن دولت از کجا که به دست افتدش بری
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.