هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید و از تأثیرات عمیق معشوق بر زندگی و روحیه‌اش می‌نویسد. او از زلف پریشان، غمزه‌های فریبنده، و چاه زنخدان معشوق به عنوان نمادهایی از عشق و حیرانی یاد می‌کند و آرزو می‌کند که اگر روزی مانند معشوق زیبا شود، جهان را مالک خواهد شد. همچنین، او به تسلیم در برابر حکم معشوق اشاره می‌کند و آن را به تقدیر الهی تشبیه می‌نماید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۹۸۵

گر حقیقت نشدت واقعه جانی من
زلف را پرس که از کیست پریشانی من

پیش نه آینه آشوب جهانی بنگر
تا بدانی صنما موجب حیرانی من

غمزه هایت به فسون در دل من در رفته
تا به تاراج ببردند مسلمانی من

دوش در چاه زنخدان تو افتاد دلم
خبری داری از آن یوسف زندانی من

شد زمستانی ز دم سرد من آفاقی بخش
میوه ای از چمن وصل زمستانی من

گر میسر شودم چون تو پری رخساری
بشود روی زمین ملک سلیمانی من

برنگیرم ز خط حکم تو پیشانی خویش
که خداوند به بسته ست به پیشانی من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.