هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و جنون ناشی از آن سخن می‌گوید، از رنج‌ها و ستم‌هایی که متحمل شده و از سردرگمی و حیرتی که در این راه دارد. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود می‌نویسد و از جستجوی بی‌فرجام دل گمشده‌اش می‌گوید. در نهایت، به امید رهایی از غم و رسیدن به آرامش در پرستش معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شماره ۴۴

ز سودای خود ار خطی به کلک شوق بنشانم
دو صد مجنون کند مشق جنون اندر دبستانم

بگیرد شب پره خورشید را چون آشبان در بر
اگر یک شمه از دل تیرگی غم بر افشانم

گرفتارم به دام دیلمی خوی ستمکاری
رباید دین و دل از مردم و گوید مسلمانم

ندانم در چه کارم چیستم؟ کز حسن بیدادش
گهی چون گل به خنده، گاه چون بلبل در افغانم

اگر هر سو خیال فیلسوفی را کنم پیکی
نشانی از دل گمگشته خود از کجا دانم؟

به محراب هلال ابرویش رو کن دمی خالد
کند شاید ز تیر غمزه خونریز قربانم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۴۳
گوهر بعدی:غزل شماره ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.