هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود در ایام عید سخن می‌گوید، در حالی که دیگران در شادی و خوشی به سر می‌برند. او از دوری یار و درد هجران می‌نالد و خود را تنها و آواره می‌داند. همچنین، از درد دل و اشک‌هایش می‌گوید و آرزو می‌کند که ای کاش مانند دیگران می‌توانست در کنار یار باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم عمیق ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

قطعه شماره ۱۱

موسم عید است و ما نومید از دیدار یار
عالمی در عیش و نوش و ما و چشم اشکبار

هر کسی با یار در گشت گلستان است و من
زاشک سرخم شد کنار از داغ هجران لاله زار

جان نثار مقدم جانان نکرده، دم به دم
چیست بهره از تفرجگاه بحث جان نثار

بینوا و دل پر از خار و غریب و دردمند
دست بر دل، سر به زانو، چشم در ره، دل فگار

سینه سوزان، دل فروزان، کوچه کوچه در به در
کس مبادا همچو من آواره از یار و دیار

بکره جوئی شد ز هر چشمم روان از خون دل
عاقبت کردم دوا داغ فراغ سر چنار

خالدا گر نیستی دیوانه صحرا نورد
تو کجا و کابل و غزنین و خاک قندهار
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شماره ۱۰ (در زیارت مرقد بایزید بسطامی)
گوهر بعدی:قطعه شماره ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.