هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق می‌نویسد و بیان می‌کند که چگونه این جدایی او را از پا درآورده است. او از غم و اندوهی که تجربه کرده می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی خاطرهٔ معشوق مانند بتکده‌ای در چشم‌هایش نقش بسته است. شاعر همچنین به تضادهای درونی خود اشاره می‌کند، مانند گریه و خشکی لب، یا دل پرخون و رخ زرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۳ - و او راست

ای رفته من از رفتن تو باغم ودردم
مردم زتو وزین قبل از شادی فردم

تا وصل ترا هجر تو ای ماه فرو خورد
دردی نشناسم که به صد باره نخوردم

از چهره تو بتکده بوده ست مرا چشم
امروز درین بتکده از آب به دردم

گویند کز آتش تبش و گرمی باشد
پس چون که من از آتش غم بادم سردم

یا دوست بگشتی تو از آن حال که بودی
من روزی ازین درد به صدبار بگردم

گه بامژه ترم گه بالب خشکم
گه با دل پرخونم گه با رخ زردم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲ - نیز او راست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴ - ازاوست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.