هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج ناشی از بیوفایی و فریب معشوق می‌گوید. او از دل‌سپردن به کسی که همواره با حیله و فریب او را فریفته است، ابراز پشیمانی می‌کند و از این که معشوق پس از بردن دلش، او را رها کرده، شکوه می‌کند. شاعر حتی جان خود را نیز به مرگ ترجیح می‌دهد تا زندگی در میان تمسخر دشمنان.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که با درد و رنج همراه است و ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند فریب، حیله و مرگ، مناسب‌تر است برای سنین بالاتر که توانایی تحلیل و درک بهتر این مفاهیم را دارند.

شمارهٔ ۲۴ - ازاوست

خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن

چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن

همی ندانست این دل که دل سپردن تو
همیشه کار تو بوده ست زرق و حیله و فن

دل تو آمده بوده ست تا دلم ببرد
ببردو رفت به کام و مراد باز وطن

من از فریب تو آگه نه وتو سنگین دل
همی فریفته بودی مرا به چرب سخن

هم آن کسی که به خوشی به من سپردی دل
چو دل نباشد جان را چه کرد خواهم من

کنون که حال چنین شد چه باز خواهی دل
چه اوفتاد که دل بازخواستی از من

دلم ببردی وجان هم ببر که مرگ بهست
ز زندگانی اندر شماتت دشمن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳ - و او راست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵ - همو راست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.