هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق ناخواسته و دردناک خود سخن می‌گوید که تمام وجودش را فرا گرفته است. او از اشک‌ها، آرزوها و رنج‌هایش می‌گوید که همه ناشی از عشق به معشوق است. حتی غم معشوق را دلیل تمام آشوب‌های زندگی خود می‌داند و مرگ را در انتظار خود می‌بیند. شاعر از تسلیم در برابر عشق و غم آن سخن می‌گوید و معتقد است که حتی خارهای راه معشوق برایش چون گل است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۲

دلبرا عشق تو نه کار منست
وین که دارم نه اختیار منست

آب چشم من آرزوی توبود
آرزوی تو درکنار منست

آنچه ازلطف ونیکویی درتست
همه آشوب روزگار منست

تا غمت در درون سینه ماست
مرگ بیرون در انتظار منست

عشق تا چنگ در دل من زد
مطربش نالهای زار منست

شب زافغان من نمی خسبد
هر کرا خانه در جوار منست

خار تو در ره منست چو گل
پای من در ره تو خار منست

دوش سلطان حسنت از سر کبر
با خیالت که یار غار منست

سخنی در هلاک من می گفت
غم عشق تو گفت کار منست

سیف فرغانی ازسر تسلیم
با غم تو که غمگسار منست

گفت گرد من از میان برگیر
که هوا تیره از غبار منست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.