هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، ارزش و قدر عشق و معشوق را در مقابل دنیای مادی و غافلان بیان می‌کند. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند گدای کوی معشوق، سلطان، مهتاب در مجالس کوران و گوی با سر گردان، نشان می‌دهد که عشق حقیقی فراتر از ارزش‌های دنیوی است و تنها عاشقان واقعی می‌توانند به عمق آن پی ببرند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۵۱

اندر ره تو دل چه بود جان چه قدر دارد
نزد گدای کوی تو سلطان چه قدر دارد

نزد کسی که عاشق بی جان زنده دل را
از لب حیات بخش بود جان چه قدر دارد

نام تو در میان و همه غافل از تو آری
مهتاب در مجالس کوران چه قدر دارد

چون جان گرفت سکه مهرت چو زر بر تو
ای گنج حسن این دل ویران چه قدر دارد

تو خسرو ممالک حسنی سخن نخواهی
شیرین بر تو ای شکرستان چه قدر دارد

ای آنکه بهره نیست ترا زین حدیث و گویی
در کوی دوست عاشق حیران چه قدر دارد

نزدیک آفتاب که زاید بود کمالش
ماهی که هست قابل نقصان چه قدر دارد

در پای اسب شاه که دارد بدست چوگان
بیچاره گوی با سر گردان چه قدر دارد

گر عاشقی و قیمت معشوق می شناسی
در راه عشق ترک کنی آن چه قدر دارد

با خویشتن چو سیف اگر دشمنی نکردی
جان دوستی بنزد تو جانان چه قدر دارد

قیمت شناس جوهر یوسف عزیز مصرست
این پادشاه حسن بکنعان چه قدر دارد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.