هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر تاکید می‌کند که بدون معشوق، زندگی و جهان برایش بی‌معناست و تنها عشق معشوق می‌تواند دردهای او را درمان کند. همچنین، متن به موضوعاتی مانند فقر، غم، و امید اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم و فقر نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۵۸

کسی کو همچو تو جانان ندارد
اگر چه زنده باشد جان ندارد

گل وصلت نبوید گر چه غنچه
دلی پرخون لبی خندان ندارد

شده چون تو توانگر را خریدار
فقیری کز گدایی نان ندارد

نخواهم بی تو ملک هر دو عالم
که بی تو هر دو عالم آن ندارد

غم ما خور دمی کآنجا که ماییم
ولایت غیر تو سلطان ندارد

تویی غمخوار درویشان و هرگز
دل شادت غم ایشان ندارد

گدا پرور نباشد آن توانگر
که همت همچو درویشان ندارد

بمن ده زآن لب جان بخش بوسی
که در دل جز این درمان ندارد

دلم چون جای عشق تست او را
بگو تا جای خود ویران ندارد

غم عشق ترا عنبر مثالست
که عنبر بوی خود پنهان ندارد

گل حسنی که تا امروز بشکفت
بغیر از روی تو بستان ندارد

امید سیف فرغانی بوصلست
که مسکین طاقت هجران ندارد

بفرمان تو صد دردست او را
وگر ناله کند فرمان ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.