هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف عشق و ستایش معشوق می‌پردازد. شاعر از دل‌باختگی، ناتوانی در برابر جمال معشوق، و بی‌پناهی بدون او سخن می‌گوید. همچنین، تأکید می‌کند که معشوق یگانه پناهگاه و مرکز جهان اوست و هیچ چیزی در عالم با او قابل مقایسه نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌پناهی و دل‌باختگی افراطی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۵۹

چشم تو کوجز دل سیاه ندارد
دل برد از مردم و نگاه ندارد

بی رخت ای آفتاب پرتو رویت
روز منست آن شبی که ماه ندارد

با همه ینبوع نور چشمه خورشید
با رخ تو شکل اشتباه ندارد

با همه خیل ستاره ماه شب افروز
لایق میدان تو سپاه ندارد

بی رخ تو کاسب راند برسر خورشید
رقعه شطرنج حسن شاه ندارد

عاشق تو نزد خلق جای نجوید
مرده بی سر غم کلاه ندارد

گر برود از بر تو راه نداند
ور برود بر در تو راه ندارد

بر در مردم رود چو سگ بزنندش
هرکه جزین آستان پناه ندارد

درکه گریزد زتو که در همه عالم
از تو به جز تو گریزگاه ندارد

درد تو قوت گرفت وبنده ضعیف است
طاقت ناله مجال آه ندارد

وصل تو از خود نصیب ما نفرستاد
خرمن مه بهر گاو کاه ندارد

از بد ونیکی که سیف گفت در اشعار
جز کرمت هیچ عذر خواه ندارد

دل بغم تو سپرد از آنکه نگیرد
ملک عمارت چو پادشاه ندارد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.