۲۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۷

حسن تو بر ماه لشکر می کشد
عشق تو بر عقل خنجر می کشد

جان من بی تو ز تن در زحمتست
رنج یوسف از برادر می کشد

هرکرا عشقت گریبان گیر شد
از دو عالم دامن اندر می کشد

از تمنای کلاه وصل تست
هر که بی تو زحمت سر می کشد

بر سر کویت ز عزت آفتاب
خاک را چون سایه در بر می کشد

در پی تو رهبر عشقت مرا
هر زمان در کوی دیگر می کشد

در ره عشقت ترازو دار چرخ
مفلسی را همچو زر بر می کشد

گردن جانم ز گوهرهای تو
همچو گوشت بار زیور می کشد

می خورد اندوه هجر از بهر وصل
جام زهری بهر شکر می کشد

سالها شد کز پی ابریشمی
روی بربط زحمت خر می کشد

سیف فرغانی سخنها گفت لیک
محرمی چون نیست دم در می کشد

در سخن دلرا مدد از روی تست
معدن از خورشید گوهر می کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.