هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد فراق و دوری از معشوق می‌نالد و حالات روحی و عاطفی خود را به تصویر می‌کشد. او از تأثیرات این دوری بر خود و دیگر عاشقان سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، عمق احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۲۰۴

دلی کز وصل جانان بازماند
تنی باشد که از جان باز ماند

نگارینا منم بی روی خوبت
شبی کز ماه تابان باز ماند

چه باشد حال آن بیچاره عاشق
که از وصلت بهجران باز ماند

چه گردد ذره سرگشته راحال
که از خورشید رخشان باز ماند

اگر خورشید رخسار تو بیند
درآن رخساره حیران بازماند

وگر بار فراقت بروی افتد
ز دور این چرخ گردان باز ماند

غم تو قوت جان عاشقانست
روا نبود کز ایشان بازماند

نه دست خلق راشاید عصایی
که از موسی عمران باز ماند

کسی را دست آن خاتم نباشد
کز انگشت سلیمان بازماند

باسکندر کجا خواهد رسیدن
گر از خضرآب حیوان بازماند

بزیر ران هر مردی نیاید
چو رخش از پور دستان باز ماند

نگارا سیف فرغانیست بی تو
چو بلبل کز گلستان بازماند

زر اشعار او در روم گنجیست
که زیر خاک پنهان بازماند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.