هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او زیبایی معشوق را ستایش می‌کند، از بی‌وفایی و وعده‌های بی‌پایه گله می‌کند و حاضر است جان خود را فدای وصل معشوق کند. شاعر همچنین از آرزوهای خود و بی‌قدری جان در برابر عشق می‌گوید و در نهایت به مقصود خود از سفر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عارفانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از ابیات حاوی احساسات شدید و ناامیدی هستند که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۲۳۸

با رخ خوب تو قمر چه بود
بالب لعل توشکر چه بود

پیش گفتار تو شکر چه زند
پیش رخسار تو قمر چه بود

آرزو دارم از تو من نظری
خود مرا آرزو دگر چه بود

وعدها کردی و نکرد وفا
ای بخیل آخر این قدرچه بود

جان دهم در بهای وصل تو لیک
قیمت جان مختصر چه بود

گوهر کان جسم ما جانست
چون بدادیم قدر زر چه بود

بدهان دلی زجان شده سیر
بخورم جز غم تو هرچه بود

چند گویی بمن که خواهم رفت
آخر این رفتن تو برچه بود

غرضت قصد سیف فرغانیست
ورنه مقصودت ازسفر چه بود
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.