هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از سیف فرغانی، حالات روحی و عاطفی عاشق را در برابر معشوق توصیف میکند. شاعر از دگرگونیهای ناشی از عشق، دیوانگی عاقلان، وابستگی عاشقان به معشوق، و مفاهیمی مانند صبر، درد، و رستگاری سخن میگوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم فلسفی و عرفانی مانند انتخاب بین بهشت و دنیا، و مقایسههایی با شخصیتهای اساطیری مانند آدم، ابلیس، عیسی، و قارون دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی اشارات تاریخی و اساطیری ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۴۶
هردم از عشق تو حال من دگرگون می شود
وزغمت ای دلستان جان را جگر خون می شود
آن عجب نبود که شوریده شمو دیوانه وار
عاقل از عشق تو گر لیلیست مجنون می شود
دوستدار عاشقان تو هم از عشاق تست
چون درآمیزد بجیحون قطره جیحون می شود
تا شفا یابند از بیماری دل جمله را
همچو طب بوعلی درد تو قانون می شود
شهسواران ترا در آخر پر کاه خاک
اسب پرورده بشیر گاو گردون می شود
دست اندر آستین گوی از سلاطین می برد
پای در دامان و از کونین بیرون می شود
زاهدان از عاشقان دورند از بهر بهشت
مرد نازل مرتبه از همت دون می شود
گر کند عاشق بسوی پستی دنیا نظر
رفع عیسی در حق او خسف قارون می شود
دل درین (ره) زد قدم جان ماند تنها گفتمش
صبر کن تا بنگری کاحوال او چون می شود
کس نمی داند که اندر کارگاه حکم دوست
آدم از چه مجتبی وابلیس ملعون می شود
سیف فرغانی بعشق از خویشتن یابد خلاص
ما راز سوراخ خود بیرون بافسون می شود
وزغمت ای دلستان جان را جگر خون می شود
آن عجب نبود که شوریده شمو دیوانه وار
عاقل از عشق تو گر لیلیست مجنون می شود
دوستدار عاشقان تو هم از عشاق تست
چون درآمیزد بجیحون قطره جیحون می شود
تا شفا یابند از بیماری دل جمله را
همچو طب بوعلی درد تو قانون می شود
شهسواران ترا در آخر پر کاه خاک
اسب پرورده بشیر گاو گردون می شود
دست اندر آستین گوی از سلاطین می برد
پای در دامان و از کونین بیرون می شود
زاهدان از عاشقان دورند از بهر بهشت
مرد نازل مرتبه از همت دون می شود
گر کند عاشق بسوی پستی دنیا نظر
رفع عیسی در حق او خسف قارون می شود
دل درین (ره) زد قدم جان ماند تنها گفتمش
صبر کن تا بنگری کاحوال او چون می شود
کس نمی داند که اندر کارگاه حکم دوست
آدم از چه مجتبی وابلیس ملعون می شود
سیف فرغانی بعشق از خویشتن یابد خلاص
ما راز سوراخ خود بیرون بافسون می شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.