هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق می‌گوید. او بیان می‌کند که بدون یاری معشوق، هیچ کاری از دستش برنمی‌آید و امیدهایش به نتیجه نمی‌رسند. شاعر از بلند بودن مقام وصال و ناتوانی خود در رسیدن به آن سخن می‌گوید و از بخت ناخوشایند خود که جز خار از درخت زندگی نصیبش نشده، شکایت می‌کند. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که بیان این دردها با گفتار ممکن نیست و بین عاشق و معشوق کاری است که با شعر گفتن حل نمی‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند درد دوری و ناامیدی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۵۹

بیا که بی تو مرا کار برنمی آید
مهم عشق تو بی یار برنمی آید

مرا بکوی تو کاری فتاد،یاری ده
که جز بیاری تو کار برنمی آید

مقام وصل بلندست ومن برونرسم
سگش چو گربه بدیواربر نمی آید

ازآن درخت که درنوبهار گل رستی
ببخت بنده به جز خار برنمی آید

چو شغل عشق تو کاری چو موی باریکست
ازآن چو موی بیکبار برنمی آید

بآب چشم برین خاک در نهال امید
بسی نشاندم و بسیار برنمی آید

سزد که مزرعه را تخم نو کنم امسال
که آنچه کاشته ام پابرنمی آید

ز ذکر شوق خمش باش سیف فرغانی
که آن حدیث بگفتار برنمی آید

میان عاشق و معشوق بعد ازاین کاریست
که آن بگفتن اشعار برنمی آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.