هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق است. شاعر از صبا (باد) می‌خواهد که حال دل‌شکسته‌اش را به جانان برساند و از درد هجران بگوید. او با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند دریا و قطره، خورشید و ذره، و اشاره به داستان‌های قرآنی مانند یوسف و یعقوب، عمق احساسات خود را نشان می‌دهد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و شناخت ادبیات کلاسیک دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشاره به داستان‌های قرآنی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۷۱

ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه دار
قصه درد دلم بشنو بدان جان عرضه دار

گرچه باهم نسبتی بود نیازوناز را
رو نیاز من بپیش ناز جانان عرضه دار

ذکر قطره نزد آن دریای پر در تازه کن
حال ذره پیش آن خورشید تابان عرضه دار

همچو بخت ودولت ار آنجا توانی راه برد
بندگی من درآن حضرت فراوان عرضه دار

بی بهشتی کآسمان فرش ویست اندر زمین
آدم سرگشته ام حالم برضوان عرضه دار

تا شب قدر وصال او بیابم لطف کن
آنچه برمن می رود از روز هجران عرضه دار

دردمند عشقم ودرمان من دیدار اوست
تا شفا حاصل شود دردم بدرمان عرضه دار

خامشی امکان ندارد بعدازین احوال من
گربود فرصت بگو ور باشد امکان عرضه دار

بلبلم بی آن گلستان روز و شب گریان چو ابر
اشتیاق من بدان گلهای خندان عرضه دار

چون بدان یوسف رسی ذکر زلیخا بازگو
ور سلیمان را ببینی حال موران عرضه دار

در فراق یار یوسف حسن می دانی که من
همچو یعقوبم مقیم بیت احزان عرضه دار

تحفه یی ازجان شیرین کرده ام آنجا رسان
خدمتی چون شوق بلبل با گلستان عرضه دار

گر کسی بیداد بیند داد از سلطان خوهد
ازمن این قصه بدان سلطان خوبان عرضه دار

سیف فرغانی زهجر دوست بیدادی کشید
با جهان جان بگو یعنی بسلطان عرضه دار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.