هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانهای است که شاعر در عشق به معشوق متحمل میشود. او از غمهای بیپایان عشق میگوید و اینکه دلش جز به معشوق به چیزی دیگر میل ندارد. همچنین، اشاره میکند که هر کسی به نوعی شیفتهی معشوق است و هر کسی تصور متفاوتی از او دارد. شاعر آرزو میکند که بتواند لحظهای از وصال معشوق را تجربه کند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۸۳
ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر
همچو من مانده در عشق تو شیدای دگر
پیش ازین انده بیهوده همی خورد دلم
بازم استد غم عشق تو زغمهای دگر
چون برون می نرود از دل من دانستم
که غم عشق ترا نیست جزین جای دگر
بجز از دیدن تو از تو چه خواهم چو مرا
زین هوس می نرسد دل بتمنای دگر
عالمی شیفته چشم وخط و خال تواند
هر کسی از تو درافتاده بسودای دگر
تو پس پرده و خلقی بتصور دارند
هر یکی با رخ خوب تو تماشای دگر
تا بود خسرو خوبان چو تو شیرین صنمی
مگس ما نکند میل بحلوای دگر
بفلک رشوه دهم بوک درآرم باری
پاره یی در شب وصل تو زشبهای دگر
سیف فرغانی در کار غمت با دل خویش
(هر شب اندیشه دیگر کند ورای دگر)
همچو من مانده در عشق تو شیدای دگر
پیش ازین انده بیهوده همی خورد دلم
بازم استد غم عشق تو زغمهای دگر
چون برون می نرود از دل من دانستم
که غم عشق ترا نیست جزین جای دگر
بجز از دیدن تو از تو چه خواهم چو مرا
زین هوس می نرسد دل بتمنای دگر
عالمی شیفته چشم وخط و خال تواند
هر کسی از تو درافتاده بسودای دگر
تو پس پرده و خلقی بتصور دارند
هر یکی با رخ خوب تو تماشای دگر
تا بود خسرو خوبان چو تو شیرین صنمی
مگس ما نکند میل بحلوای دگر
بفلک رشوه دهم بوک درآرم باری
پاره یی در شب وصل تو زشبهای دگر
سیف فرغانی در کار غمت با دل خویش
(هر شب اندیشه دیگر کند ورای دگر)
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.