هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق است که او را مانند خورشید پرنور و نور زندگی خود میداند. شاعر از دوری از معشوق رنج میبرد و خود را همچون سایهای دور از او میبیند. او معشوق را جان جهان و نور در میان ظلمت میخواند و عشق به او را مایه حیات خود میداند. شاعر همچنین از وفاداری و فداکاری خود در راه عشق سخن میگوید و از معشوق میخواهد که او را به خود نزدیک کند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارههای بهکار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۲۸۴
خورشید منی بروی پرنور
من از تو چو سایه مانده ام دور
خوبان همه صورت و تویی جان
عالم همه ظلمت و تویی نور
از روی تو نور می درافتد
در کوی تو همچو آتش از طور
بیمار غم تو همچو عیسی
کرده بنفس علاج رنجور
در حشر که باشد آدمی را
دیوان عمل کتاب منشور
عاشق بتو زنده گردد ای دوست
نی چون دگران بنفخه صور
عاشق نرمد بجور از تو
هرگز نرمد بهشتی از حور
بی غره طلعت چو ماهت
هر روز مرا شبی است دیجور
من مست ز خاک کوی عشقم
چون شارب خمر از آب انگور
سیف از تو بجان عوض نخواهد
یکسان نبود محب و مزدور
نزدیکش کن بخود کزین بیش
پروانه نمی شکیبد از دور
من از تو چو سایه مانده ام دور
خوبان همه صورت و تویی جان
عالم همه ظلمت و تویی نور
از روی تو نور می درافتد
در کوی تو همچو آتش از طور
بیمار غم تو همچو عیسی
کرده بنفس علاج رنجور
در حشر که باشد آدمی را
دیوان عمل کتاب منشور
عاشق بتو زنده گردد ای دوست
نی چون دگران بنفخه صور
عاشق نرمد بجور از تو
هرگز نرمد بهشتی از حور
بی غره طلعت چو ماهت
هر روز مرا شبی است دیجور
من مست ز خاک کوی عشقم
چون شارب خمر از آب انگور
سیف از تو بجان عوض نخواهد
یکسان نبود محب و مزدور
نزدیکش کن بخود کزین بیش
پروانه نمی شکیبد از دور
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.