هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و عرفانی، توصیفی شاعرانه از معشوق و احساسات شاعر نسبت به اوست. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، زیبایی معشوق و تأثیر عمیق او بر روح و جان خود را بیان میکند. او از دیدار معشوق به عنوان نورافشانی در شب و بهشتی برتر از فردوس یاد میکند و عشق را فراتر از دوزخ و بهشت میداند. همچنین، شاعر از تأثیر کلام و حضور معشوق بر جان خود سخن میگوید و عشق را درمان دردهای روحی میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۰۵
دلارامی که همچون مه بشب بینند دیدارش
شبم چون روز روشن گشت از خورشید رخسارش
بنزهت به ز فردوس است کوی آن بهشتی روی
که دوزخ نزد عاشق هست محرومی ز دیدارش
گذر بر درج در دارد سخن در پسته تنگش
قدم بالای مه دارد کله در زیر دستارش
ز حسرت کام گردد تلخ آن دم جان شیرین را
که لعل او در آمیزد شکر با آب گفتارش
بدم جان پرورست آن تن که می بوسد بهر وقتش
بملک اسکندرست آنکس که می نوشد خضروارش
بجان بوسی همی خواهند مشتاقان ازو ای دل
برو زو بوسه اکنون خر که کاسد گشت بازارش
علاج جان رنجورست در خط دل آشوبش
مزاج آب حیوانست در لعل شکربارش
ز قوت جان بود ایمن شهید تیر مژگانش
ز مرگ دل بود فارغ سقیم چشم بیمارش
نوا کمتر زن ای بلبل که شد بازار حسن گل
شکسته از گل حسنی که روی اوست گلزارش
از آن یار پسندیده نگردانم دل و دیده
گرم از دیده خون دل بریزد چشم خون خوارش
ز عشقت همچو فرهادست مسکین سیف فرغانی
که شور اندر جهان انداخت شیرینی اشعارش
شبم چون روز روشن گشت از خورشید رخسارش
بنزهت به ز فردوس است کوی آن بهشتی روی
که دوزخ نزد عاشق هست محرومی ز دیدارش
گذر بر درج در دارد سخن در پسته تنگش
قدم بالای مه دارد کله در زیر دستارش
ز حسرت کام گردد تلخ آن دم جان شیرین را
که لعل او در آمیزد شکر با آب گفتارش
بدم جان پرورست آن تن که می بوسد بهر وقتش
بملک اسکندرست آنکس که می نوشد خضروارش
بجان بوسی همی خواهند مشتاقان ازو ای دل
برو زو بوسه اکنون خر که کاسد گشت بازارش
علاج جان رنجورست در خط دل آشوبش
مزاج آب حیوانست در لعل شکربارش
ز قوت جان بود ایمن شهید تیر مژگانش
ز مرگ دل بود فارغ سقیم چشم بیمارش
نوا کمتر زن ای بلبل که شد بازار حسن گل
شکسته از گل حسنی که روی اوست گلزارش
از آن یار پسندیده نگردانم دل و دیده
گرم از دیده خون دل بریزد چشم خون خوارش
ز عشقت همچو فرهادست مسکین سیف فرغانی
که شور اندر جهان انداخت شیرینی اشعارش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.