هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سیف فرغانی، با زبانی پر از تصاویر شاعرانه، به توصیف عشق و زیبایی معشوق و تأثیر عمیق آن بر شاعر می‌پردازد. شاعر از فداکاری و ایثار در راه عشق سخن می‌گوید و عشق را دردی می‌داند که درمانی ندارد. همچنین، به مفاهیمی مانند تقدیر، قناعت و رضایت به رضای خداوند اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۰۶

گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش
جان نو داد بمن صورت معنی دارش

بنگر آن دایره روی و برو نقطه خال
دست تقدیر بصد لطف زده پرگارش

بوستانیست که قدر شکر و گل بشکست
ناردان لب و رخساره چون گلنارش

ملک خسرو برود در هوس بندگیش
آب شیرین ببرد لعل شکر گفتارش

نقد جان رفت درین کار خریدارش را
برو ای حسن و دگر تیز مکن بازارش

از پی نصرت سلطان جمالش جمعست
لشکر حسن بزیر علم دستارش

تا غم تلخ گوارش نخوری یکچندی
کام شیرین نکنی از لب شکربارش

عشق دردیست که چون کرد کسی را بیمار
گر بمیرد نخوهد صحت خود بیمارش

لوح ما از قلم دوست نه آن نقش گرفت
کآب بر وی گذرد محو کند آثارش

آنچه داری بکف و آنچه نداری جز دوست
گر نیاید مطلب ور برود بگذارش

سیف فرغانی نزدیک همه زنده دلان
مرده یی باشی اگر جان ندهی در کارش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.