هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از سیف فرغانی، بیانگر عشق عمیق و شورانگیز شاعر به معشوق است. در آن از درد عشق، بی‌قراری، وصف جمال معشوق، و تضادهای عاشقانه مانند شهد و زهر، آتش و یخ، و عقل و دیوانگی سخن می‌رود. شاعر از ناتوانی در سکوت و بیان عشق می‌گوید و معشوق را به بیداد و ناسازگاری متهم می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر شعری (مانند زهر نوشیدن یا جان‌فشانی) ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۱۶

ای خریداران رویت عاشقان جان فروش
شور در مردم فتاد از عشق رویت رو بپوش

با قفاداران انجم ماه نتواند زدن
با رخت پهلو اگر خورشید باشد پشت روش

من خمش بودم مرا آورد شوقت در سخن
چون دم اندر نی کنی لابد برآید زو خروش

آفتاب گرم رورا کآسمانها در قفاست
گر مدد زآن رخ نباشد یخ بگیرد آب روش

بس عجب سریست سر عشق کز آثار او
نی توان کردن حکایت نی توان بودن خموش

در دلم از عشق تو صد درد و می گویی منال
می نهی بر آتشم چون دیگ و می گویی مجوش

شهد اندر نان و مسکین را همی گویی مخور
زهر اندر آب و عاشق را همی گویی بنوش

پایم اندر بند می آری (و می گویی) برو
استطاعت باز می گیری و می گویی بکوش

بار عشقت را که نگرفت آسمان بر پشت خود
من زمین وارش چو که تا چند بردارم بدوش

عشق می گوید بجانان جان بده گر عاشقی
هرچه او گوید بدل باید شنودن نی بگوش

مست عشق تو بروز حشر گردد هوشیار
هر که شب می خورده باشد بامداد آید بهوش

از هوای تست دایم جان مادر اضطراب
باد می آرد نه آتش آب دریا را بجوش

بر امید وعده فردا که روز وصل تست
رقصها کردیم دی و شورها کردیم دوش

زاهدی کز خمر عشق تو همی کرد اجتناب
گرچه پرآب انابت بود، بشکستم سبوش

روح با چندان خرد سودایی آن روی خوب
عقل با چندین ادب دیوانه زنجیر موش

سیف فرغانی ترا عاشق نشاید گفت ازآنک
جان فروشانند عشاق و تویی جانان فروش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.