هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری از معشوق و اشتیاق به وصال او سخن می‌گوید. او با تصاویری مانند تشنگی آب روان و بی‌نوری بدون خورشید، احساس نیاز و وابستگی خود به معشوق را بیان می‌کند. شاعر همچنین از درد فراق و عشق بی‌پایان خود می‌گوید و معشوق را به عنوان مراد و راهنمای خود می‌ستاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۲۲

منم امروز دور از مشرب خویش
بسر پویان بسوی مطلب خویش

بلعلت تشنه شد آب روانم
رها کن تشنه را در مشرب خویش

تو خورشیدی و من بی نور رویت
چنین تا کی بروز آرم شب خویش

ز شوق ار بر دهانت می نهم لب
نه لعل تو همی بوسم لب خویش

چنانم متحد با تو که در تو
همی یابم حرارت از تب خویش

تو با این حسن اگرچه دین نداری
امام عصری اندر مذهب خویش

ترا از دوستی خواهم که چون جان
کنم پیراهنی از قالب خویش

مرا خود از سر غفلت خبر نیست
که دارم پای تو در جورب خویش

غم تو قوت من شد کسبم اینست
حلالی می خورم از مکسب خویش

بیاو از رقیب خود میندیش
فلک را نیست بیم از عقرب خویش

من از درد تو ای درمان دلها
بیارب آمدم از یارب خویش

بدین طالع ندانم از که نالم
ز ماه دوست یا از کوکب خویش

درین ره سیف فرغانی فروماند
چنین تا کی دواند مرکب خویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.