هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سیف فرغانی، بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. او از غم‌های خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، فداکاری، درد و رنج، و امید به بهبودی سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند وحدت وجود و قدرت الهی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۲۶

من ز عشق تو رستم از غم خویش
ور بمیرم گرفته ام کم خویش

در درون خراب من بنگر
لمن الملک بشنو از غم خویش

زیر ابروت ماه رخسارت
بدر دارد هلال در خم خویش

کای تو در کار دیگران همه چشم
نیک بنگر بکار درهم خویش

بی من ار زنده ای بجان و بطبع
تا نمیری بدار ماتم خویش

ور سلیمان دیو خود باشی
ای تو سلطان ملک عالم خویش

همچو انگشت خود یدالله را
یابی اندر میان خاتم خویش

شمع ارواح مرده را چو مسیح
زنده می کن چو آتش از دم خویش

همت اندر طلب مقدم دار
می رو اندر پی مقدم خویش

هردم اندر سفر همی کن شاد
عالمی را بفر مقدم خویش

گر دلی خسته یابی از غم عشق
رو از آن خسته جوی مرهم خویش

دوست را گر نه ای تو نامحرم
سر عشقش مگو بمحرم خویش

سیف فرغانی اندرین پرده
هیچ ازین تیزتر مکن بم خویش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.