هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف زیباییهای باغ و گلها میپردازد و با استفاده از استعارهها و تشبیههای زیبا، عشق و جمال معشوق را با طبیعت مقایسه میکند. شاعر از گلها، بلبل، و عناصر طبیعی برای بیان احساسات خود استفاده میکند و زیبایی معشوق را برتر از همهی اینها میداند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیههای به کار رفته نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارند.
شمارهٔ ۳۵۱
باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل
همچو روی تو نباشد برخ رنگین گل
باغ در جلوه و بلبل (شده) صاحب تمکین
حال دیگر شده چون آمده در تلوین گل
چند گویم سخن باغ که همچون خارست
بوستان در ره عشاق تو با چندین گل
رخ تو آتش کانون جمالست و از آن
شهر پر می شود از روی تو در تشرین گل
جای آنست که از گلشن حسنت رضوان
از پی زیب نهد بر رخ حورالعین گل
شکل موزون تو نظمی است رخت شه بیتش
ناظم صنع بسی کرده درو تضمین گل
گر تو دستور دهی ماه بروبد هر شب
از سر کوی تو با مکنسه پروین گل
خویشتن را همه تن جسم خوهد چون نرگس
تا نظر در رخ خوب تو کند مسکین گل
چیست فردوس چو در وی ننمایی تو جمال
چه بود باغ که او را نکند تزیین گل
من بدیدار تو از وجد بیارامم اگر
شورش بلبل دیوانه کند تسکین گل
تو چنین سرو سمن بار مرو در بستان
کز خجالت نکند یاسمن و نسرین گل
ای عروس چمن از پرده خجلت پس ازین
روی منمای که در جلوه درآمد این گل
اندرین باغ شکر با گل و گل با شکرست
چون درآیی شکری می خور و بر می چین گل
در بهاران ز من این دسته گل خاص تر است
گر چه نزد همه عام است بفروردین گل
سیف فرغانی جان داد و ترا نیست غمی
آری از مردن بلبل نشود غمگین گل
همچو روی تو نباشد برخ رنگین گل
باغ در جلوه و بلبل (شده) صاحب تمکین
حال دیگر شده چون آمده در تلوین گل
چند گویم سخن باغ که همچون خارست
بوستان در ره عشاق تو با چندین گل
رخ تو آتش کانون جمالست و از آن
شهر پر می شود از روی تو در تشرین گل
جای آنست که از گلشن حسنت رضوان
از پی زیب نهد بر رخ حورالعین گل
شکل موزون تو نظمی است رخت شه بیتش
ناظم صنع بسی کرده درو تضمین گل
گر تو دستور دهی ماه بروبد هر شب
از سر کوی تو با مکنسه پروین گل
خویشتن را همه تن جسم خوهد چون نرگس
تا نظر در رخ خوب تو کند مسکین گل
چیست فردوس چو در وی ننمایی تو جمال
چه بود باغ که او را نکند تزیین گل
من بدیدار تو از وجد بیارامم اگر
شورش بلبل دیوانه کند تسکین گل
تو چنین سرو سمن بار مرو در بستان
کز خجالت نکند یاسمن و نسرین گل
ای عروس چمن از پرده خجلت پس ازین
روی منمای که در جلوه درآمد این گل
اندرین باغ شکر با گل و گل با شکرست
چون درآیی شکری می خور و بر می چین گل
در بهاران ز من این دسته گل خاص تر است
گر چه نزد همه عام است بفروردین گل
سیف فرغانی جان داد و ترا نیست غمی
آری از مردن بلبل نشود غمگین گل
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.