هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی به بیان احساسات و حالات عاشق در برابر معشوق میپردازد. شاعر از عشق به عنوان یک نیروی قدرتمند و فراتر از عقل و منطق سخن میگوید و تأکید میکند که عاشقان از هر چیزی حتی از خودشان نیز میگذرند. همچنین، شعر به مفاهیمی مانند فداکاری، وصال، و دوری از دنیای مادی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی نیاز به دانش پیشزمینه دارد.
شمارهٔ ۳۵۴
عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان دلیل
کعبه وصل و زاد غم، وز خویشتن رفتن سبیل
ای بقال وقیل عالم بی خبر از عشق تو
هر که معلومش تو باشی فارغست از قال و قیل
گرد خجلت می فشاند نور رویت بر قمر
آب حیوان می چکاند تیغ عشقت بر قتیل
هرکه را زین سیم وزین زر کرد مستغنی غمت
زر بنزد آن توانگر چون گدا باشد ذلیل
تا بدیدم شمع روی تو، چنان با خود گرفت
آتش عشق ترا جانم که روغن را فتیل
با بلا هم خانه باشد عاشق اندر کوی تو
وز سلامت دور باشد پشه زیر پای پیل
طبع شورانگیز را بر جان عاشق حکم نیست
آتش نمرود را تاثیر نبود در خلیل
از برای وصل جانان گر زعاشق جان خوهد
همچنان باشد که آب از جوی خواهد سلسبیل
یوسفان حسن را جاه وجمال از روی تست
چون شکر از خاک مصر وچون نهنگ از آب نیل
عاشقان را چه زیان گر عقلشان نکند مدد
در خلافت چه خلل گر با علی نبود عقیل
گر پیمبر وار عاشق وارهد از خویشتن
وحیها آید بدو واندر میان نی جبرئیل
سیف فرغانی زغم بر عاشقان تکلیف نیست
حمل کوه بیستون فرهاد را نبود ثقیل
از پی تعریف جانان را مکن در شعر ذکر
بهر شهرت در چمن گل را مکش بر روی بیل
کعبه وصل و زاد غم، وز خویشتن رفتن سبیل
ای بقال وقیل عالم بی خبر از عشق تو
هر که معلومش تو باشی فارغست از قال و قیل
گرد خجلت می فشاند نور رویت بر قمر
آب حیوان می چکاند تیغ عشقت بر قتیل
هرکه را زین سیم وزین زر کرد مستغنی غمت
زر بنزد آن توانگر چون گدا باشد ذلیل
تا بدیدم شمع روی تو، چنان با خود گرفت
آتش عشق ترا جانم که روغن را فتیل
با بلا هم خانه باشد عاشق اندر کوی تو
وز سلامت دور باشد پشه زیر پای پیل
طبع شورانگیز را بر جان عاشق حکم نیست
آتش نمرود را تاثیر نبود در خلیل
از برای وصل جانان گر زعاشق جان خوهد
همچنان باشد که آب از جوی خواهد سلسبیل
یوسفان حسن را جاه وجمال از روی تست
چون شکر از خاک مصر وچون نهنگ از آب نیل
عاشقان را چه زیان گر عقلشان نکند مدد
در خلافت چه خلل گر با علی نبود عقیل
گر پیمبر وار عاشق وارهد از خویشتن
وحیها آید بدو واندر میان نی جبرئیل
سیف فرغانی زغم بر عاشقان تکلیف نیست
حمل کوه بیستون فرهاد را نبود ثقیل
از پی تعریف جانان را مکن در شعر ذکر
بهر شهرت در چمن گل را مکش بر روی بیل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.