هوش مصنوعی: شاعر در این متن از خداوند عمری طولانی می‌خواهد تا شاهد شکوفایی زیبایی‌ها باشد. او عشق و آرزوهای خود را بیان می‌کند و اشاره می‌کند که عاشقان با تلاش و صبر به مقصود می‌رسند. همچنین، از قدرت و نعمت‌های الهی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که غم و دشمنی نمی‌تواند بر دل عاشق غلبه کند. در پایان، با اشاره به سیف فرغانی، از مقاومت و پایداری در برابر سختی‌ها می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۱۸

من از خدای جهان عمر میخوهم چندان
که غنچه متبسم شود گل خندان

هلال وارش اگر چه جمال کامل نیست
ولی چو مه شودش ملک حسن صد چندان

همی خوهم چو جهانیش آرزومندند
که ایزدش برساند بآرزومندان

بدو چگونه تواند رسید عاشق را
بجد اهل طلب یا بصبر خرسندان

ببذل زر نرسد کس بلعل دوست چنانک
بریسمان نشود منتظم در دندان

ایا بدولت آزادی از جهان گشته
غلام بنده درگاه تو خداوندان

نپرورد چو تو شیرین و گر درآمیزد
بشهد مادر ایام شیر فرزندان

غمت چگونه نگیرد حصار و قلعه دل
که خصم دست گشاده است و شهر دربندان

چو دوست سخت دل افتاد سیف فرغانی
برو چو مطرقه می زن سری برین سندان
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.