هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، درخواستهای شاعر را از معشوق بیان میکند. شاعر از معشوق میخواهد تا با نگاه، بوسه و توجه خود، جان او را شیرین کند. او زیباییهای معشوق مانند لبهای شیرین، موهای مشکی و چهرهی آینهگون را توصیف میکند و از او میخواهد تا به او توجه کند. شاعر همچنین از عشق و اشتیاق خود میگوید و از معشوق میخواهد تا سرنوشت او را تعیین کند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم بهکاررفته در شعر ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی داشته باشد.
شمارهٔ ۴۴۵
ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن
ترک یک بوسه بگو کام مرا شیرین کن
دهن وقند لبت پسته شکر مغزست
تو از آن پسته مرا طوطی شکر چین کن
نرگس مست بگردان دل وجان برهم زن
سنبل جعد بیفشان وجهان مشکین کن
زآن تنی کز سمن و یاسمنش عار آید
دم بدم پیرهنی پر زگل ونسرین کن
تو زکار دگران هیچ نمی پردازی
تا بگویم که نگاهی بمن غمگین کن
همه ذرات جهان از تو مدد می خواهند
آفتابا نظری سوی من مسکین کن
عالمی بیذق نطع هوس وصل تواند
آخر ای شاه رخ خود سوی این فرزین کن
با تو در هر ندبم دست عمل جان بازیست
ببری یا ببرم؟ عاقبتم تعیین کن
نخوهم دیدن خود آرزویم دیدن تست
روی چون آینه بنما و مرا خود بین کن
آستان در تو خواستم از دولت کفت
تا برو سر نهم ای بخت مرا تمکین کن
گفت هیهات که آن خوابگه شیرانست
آن بتو کی رسد ازخاک چو سگ بالین کن
از پی فاتحه وصل دعایی گفتم
تا برین ختم شود فاتحه را آمین کن
سیف فرغانی شوریده شد از دیدن تو
تو بشیرین لب خود شور ورا تسکین کن
ترک یک بوسه بگو کام مرا شیرین کن
دهن وقند لبت پسته شکر مغزست
تو از آن پسته مرا طوطی شکر چین کن
نرگس مست بگردان دل وجان برهم زن
سنبل جعد بیفشان وجهان مشکین کن
زآن تنی کز سمن و یاسمنش عار آید
دم بدم پیرهنی پر زگل ونسرین کن
تو زکار دگران هیچ نمی پردازی
تا بگویم که نگاهی بمن غمگین کن
همه ذرات جهان از تو مدد می خواهند
آفتابا نظری سوی من مسکین کن
عالمی بیذق نطع هوس وصل تواند
آخر ای شاه رخ خود سوی این فرزین کن
با تو در هر ندبم دست عمل جان بازیست
ببری یا ببرم؟ عاقبتم تعیین کن
نخوهم دیدن خود آرزویم دیدن تست
روی چون آینه بنما و مرا خود بین کن
آستان در تو خواستم از دولت کفت
تا برو سر نهم ای بخت مرا تمکین کن
گفت هیهات که آن خوابگه شیرانست
آن بتو کی رسد ازخاک چو سگ بالین کن
از پی فاتحه وصل دعایی گفتم
تا برین ختم شود فاتحه را آمین کن
سیف فرغانی شوریده شد از دیدن تو
تو بشیرین لب خود شور ورا تسکین کن
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.