هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق یار خود می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود دوری، امید به وصال را از دست نداده است. او از رنج‌های عشق، اشتیاق و ناله‌های شبانه خود می‌گوید و از یار می‌خواهد تا به او توجه کند. شاعر همچنین از صبر و بردباری خود در برابر مخالفان این عشق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق او پایدار و جاودانه خواهد بود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت می‌شود.

شمارهٔ ۴۵۰

ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من
بریده نیست ز وصلت امیدواری من

از آرزوی تو در خاک و خون همی گردم
بیا و عزت خود باز بین و خواری من

در اشتیاق تو شبها چنان بنالیدم
که خسته شد دل شب از فغان و زاری من

غم تو خوردم و خون شد دلم جزاک الله
که خوش قیام نمودی بغمگساری من

مرا غم تو بباطل همی کشد، چه شود
اگر برآری دستی بحق گزاری من

ز صبر و عقل درین وقت شکرها دارم
که در فراق تو چون می کنند یاری من

جماعتی که مرا منع می کنند از تو
ببین قساوت ایشان و بردباری من

فسرده طبع نداند که از سر سوزست
چو شمع در غم عشق تو پایداری من

وفا و مهر تو را من بدان جهان ببرم
گمان مبر که همین بود دوستداری من

مرا از آمد و شد نزد تو چه حاصل بود
بجز ملامت خصمان و شرمساری من

ز تند باد فراق تو سیف فرغانیست
بسان برگ خزان (ای) گل بهاری من
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.