هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و ستایش‌آمیز، به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق می‌پردازد و از عشق و اشتیاق شاعر به او سخن می‌گوید. شاعر از جمال معشوق چنان سخن می‌گوید که حتی خورشید و ماه در برابر او رنگ می‌بازند. همچنین، او از درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق شکوه می‌کند و از او طلب لطف و بخشش دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که برای درک عمیق‌تر، نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۴۷۴

ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه
پشت زمین زروی تو چون آسمان زماه

جستم بسی و ره ننمودی مرا بخود
گفتم بسی وداد ندادی بداد خواه

در معرض رخ تو نیارد کشید تیغ
خورشید را گر از مه وانجم بود سپاه

از حسن تو بعشق در آویخت جان ودل
بادش بزد بآب درآمیخت خاک راه

ما عاشقان صادق آن حضرتیم وهست
هم آب چشم حجت وهم رنگ رو گواه

بریاد روز وصل تو ای دوست می کنیم
هر شب هزار ناله وهردم هزار آه

تو تاجدار حسنی ودستار بر سرت
زیبا ترست از پر طاوس بر کلاه

از نیکویی رخ تو گل سرخ میکند
بر عارض سپید تو آن خال رو سیاه

خورشید کاهل کفر ورا سجده می کنند
قبله زروی تو کند اندر نمازگاه

از لطف و حسن دایم در جمع نیکوان
هستی چو ژاله بر گل وچون لاله در گیاه

در روی ما چنان بارادت نظر کنی
کآهو سوی سگان شکاری کند نگاه

لطفی بکن زقهر خودم در پناه گیر
کز قهر تو بلطف تو دارم گریزگاه

گفتم بدوست لابه کنم وز سر حضور
خواهم قبول طاعت وآمرزش گناه

همت بنعره بانگ برآورد وگفت سیف
از دوست غیر دوست دگر حاجتی مخواه

ای ره بدوست برده چنین از رهت که برد؟
آن سرو نازنین که چه خوش می رود براه
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.