هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که بر اهمیت پاکی درون، عشق الهی، و رهایی از تعلقات دنیوی تأکید دارد. شاعر از نماز، عشق به خدا، و فنا در ذات الهی سخن میگوید و مخاطب را به ترک غرور و وابستگیهای مادی دعوت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای خوانندگان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۵۶۷
چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی
دل از دو کون بشو تا محل راز شوی
درین مغاک که خاکش بخون بیالودند
در آب دست مزن ورنه بی نماز شوی
ز فرعها که درین بوستان گلی دارند
بدوز چشم نظر تا باصل باز شوی
اگر نیاز بحضرت بری بیک نظرت
چنان کند که ز کونین بی نیاز شوی
چو دوست کرد نظر در تو بعد ازآن رضوان
اگر بخلد برین خواندت بناز شوی
وگر بمجلس مستان عشق خوانندت
سزد که بردر ایشان باهتزاز شوی
چراغ دولت خود برفروزی ار چون شمع
درآن میانه شبی نیم خورد گاز شوی
بنزد دوست که محمود اوست در عالم
بحسن سابقه محبوب چون ایاز شوی
بنفشه وار درین باغ سیف فرغانی
شکسته باشی چون سرو سرفراز شوی
ززهد خشک دل سرد تو چو یخ بفسرد
زسوز عشق چو خورشید یخ گداز شوی
سرت بپایه مردان کجا رسد بی عشق
وگرچه چون امل غافلان دراز شوی
دل از دو کون بشو تا محل راز شوی
درین مغاک که خاکش بخون بیالودند
در آب دست مزن ورنه بی نماز شوی
ز فرعها که درین بوستان گلی دارند
بدوز چشم نظر تا باصل باز شوی
اگر نیاز بحضرت بری بیک نظرت
چنان کند که ز کونین بی نیاز شوی
چو دوست کرد نظر در تو بعد ازآن رضوان
اگر بخلد برین خواندت بناز شوی
وگر بمجلس مستان عشق خوانندت
سزد که بردر ایشان باهتزاز شوی
چراغ دولت خود برفروزی ار چون شمع
درآن میانه شبی نیم خورد گاز شوی
بنزد دوست که محمود اوست در عالم
بحسن سابقه محبوب چون ایاز شوی
بنفشه وار درین باغ سیف فرغانی
شکسته باشی چون سرو سرفراز شوی
ززهد خشک دل سرد تو چو یخ بفسرد
زسوز عشق چو خورشید یخ گداز شوی
سرت بپایه مردان کجا رسد بی عشق
وگرچه چون امل غافلان دراز شوی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.