۲۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷۴

دل در غم چون تو بی وفایی
در بستم و می کشم جفایی

عمرت خوانم ازآنکه با کس
چون عمر نمی کنی وفایی

هرروز بهر کسیت میلی
هر لحظه بدیگریت رایی

گر نیست دل تو راست باما
می زن بدروغ مرحبایی

گم گشت و نشان همی نیابم
مسکین دل خویش را بجایی

در کوی خود ار ببینی اورا
از ما برسان بدو دعایی

دردل غم غیر تست ای دوست
در خانه کعبه بوریایی

ای مرهم انده تو کرده
درد دل ریش را دوایی

وی مصقله غم تو داده
آیینه روح را صفایی

گر سود کند زیان ندارد
در کوی تو گه گهی گدایی

سیف از غم عشق تو سپر کرد
گر تیغ برو کشد قضایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.