هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد دل و رنجهای عاشقانه خود میگوید. او از بیوفایی معشوق شکایت دارد و بیان میکند که معشوق هر روز به شخص دیگری میل میکند و وفادار نیست. شاعر از غم و اندوهی که در دل دارد سخن میگوید و از معشوق میخواهد که اگر دل او با او نیست، دست از دروغگویی بردارد. او همچنین از گمشدگی و بیپناهی خود مینالد و از معشوق میخواهد که اگر او را در کوی خود دید، دعایی برایش بفرستد. در نهایت، شاعر بیان میکند که غم معشوق، مرهم دردهای اوست و حتی اگر گدایی در کوی معشوق کند، زیانی ندارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق، غم و اندوه، و شکایت از بیوفایی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد یا احساسات آنها را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی ادبی ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۵۷۴
دل در غم چون تو بی وفایی
در بستم و می کشم جفایی
عمرت خوانم ازآنکه با کس
چون عمر نمی کنی وفایی
هرروز بهر کسیت میلی
هر لحظه بدیگریت رایی
گر نیست دل تو راست باما
می زن بدروغ مرحبایی
گم گشت و نشان همی نیابم
مسکین دل خویش را بجایی
در کوی خود ار ببینی اورا
از ما برسان بدو دعایی
دردل غم غیر تست ای دوست
در خانه کعبه بوریایی
ای مرهم انده تو کرده
درد دل ریش را دوایی
وی مصقله غم تو داده
آیینه روح را صفایی
گر سود کند زیان ندارد
در کوی تو گه گهی گدایی
سیف از غم عشق تو سپر کرد
گر تیغ برو کشد قضایی
در بستم و می کشم جفایی
عمرت خوانم ازآنکه با کس
چون عمر نمی کنی وفایی
هرروز بهر کسیت میلی
هر لحظه بدیگریت رایی
گر نیست دل تو راست باما
می زن بدروغ مرحبایی
گم گشت و نشان همی نیابم
مسکین دل خویش را بجایی
در کوی خود ار ببینی اورا
از ما برسان بدو دعایی
دردل غم غیر تست ای دوست
در خانه کعبه بوریایی
ای مرهم انده تو کرده
درد دل ریش را دوایی
وی مصقله غم تو داده
آیینه روح را صفایی
گر سود کند زیان ندارد
در کوی تو گه گهی گدایی
سیف از غم عشق تو سپر کرد
گر تیغ برو کشد قضایی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.