هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عناصر طبیعی مانند آتش و آب به عنوان نمادهای قدرت و تضاد استفاده می‌کند. شاعر با بهره‌گیری از این عناصر، مفاهیمی مانند جنگ، صلح، عدالت، و طبیعت را به تصویر می‌کشد. همچنین، از تشبیهات و استعاره‌های پیچیده برای بیان رابطه‌ی انسان با جهان و قدرت‌های فراتر از او استفاده شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی تصاویر شعری مانند جنگ و رزم ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۵ - در مدح امیر ابونصر فارسی

ز خاک و باد که هستند یار آتش و آب
قوی تر آمد بسیار کار آتش و آب

بساط پشت زمین و شراع روی هوا
ملون است ز رنگ و نگار آتش و آب

لباسهای طبیعت نگر که چون بافد
سپهر گردان از پود و تار آتش و آب

شده هوا و زمین را ز آب و آتش بار
مسام تنگ شده رهگذار آتش و آب

اگر قرار جبلت ز آب و آتش خاست
چرا ببرد جبلت قرار آتش و آب

جز آتش خرد صرف و آب دانش محض
همی گرفت نداند عیار آتش و آب

یسار آتش و آب ار چه سخت بسیار است
نه واجب است بدین افتخار آتش و آب

که پیش همت بونصر پارسی گه بذل
به نیم ذره نسنجد یسار آتش و آب

مؤیدی که به حق عنف و لطف سیرت او
معین ظلمت و نور است و یار آتش و آب

گزیده رادی و مردی جوار همت اوست
چنان که خشکی و تری جوار آتش و آب

بزرگوارا نشگفت اگر کفایت تو
کند بریده ز هم کارزار آتش و آب

سوار نیزه و تیغی و خرم و خوش گشت
ز تیغ و نیزه بود روزگار آتش و آب

ز خشم و عفو تو ایام را درختی رست
بر آن دو شاخ و بر و برگسار آتش و آب

حصار و حصن دل و دیده عدوی تو شد
ز تف و اشک شکم در کنار آتش و آب

اگر وقار و سکون نیست آب و آتش را
نشد مضا و نفاذ اختیار آتش و آب

گرفته کینه و مهرت به نرمی و تیزی
همی کشند عنان و مهار آتش و آب

بدیع نیست که بر مرکز ارادت او
چو چرخ گردد از این پس مدار آتش و آب

ز عدل شافی تو سازگار و دوست شوند
دو طبع دشمن ناسازگار آتش و آب

ز بوی خلق تو بر موضع شتاب و درنگ
گل و سمن شکفاند بهار آتش و آب

خیال رعب نگارد به پیش هر چشمی
مهیب صورتی اندر شعار آتش و آب

یلان رعد شغب همچو ابر خون بارند
به برق خنجر در مرغزار آتش و آب

ز تاب و آتش شمشیر تو به رأی العین
قضا ببیند بی شک دمار آتش و آب

چو کوهساری خیزد ز آب و آتش رزم
که مرگ روید از آن کوهسار آتش و آب

چنان که آهن و پولاد سنگ خاره شده است
ز طبع و خلقت حصن و حصار آتش و آب

چو حکم ماضی و فرمان نافذ تو بدید
بجست ماک سکون و وقار آتش و آب

چو بور و چرمه تو آب و آتش است به جنگ
تو را توانم خواندن سوار آتش و آب

همیشه تا به غنیمت ز خاک قوت باد
برد به بالا تف و بخار آتش و آب

فلک فذلک دارد ز گرمی و سردی
به حق برآید جز در شمال آتش و آب

ز بیم غارت باشد خزینه گوهر و در
به کوه و دریا در زینهار آتش و آب

بود قضا و قدر پیشکار اختر و چرخ
بود هوا و زمین زیر بار آتش و آب

بقات باد که عدل تو حسبت لله
به قمع جور ببرد اقتدار آتش و آب

جهان به کام تو و کار و بار دولت تو
زبانه گیرتر از کارزار آتش و آب

بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود
سرای حاسد توپی گذار آتش و آب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴ - ستایش سلطان ظهیرالدوله ابراهیم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶ - در مدح سیف الدوله محمود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.