هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و محنت‌های زندگی خود شکایت می‌کند و از روزگار ناعادلانه می‌نالد. او بیان می‌کند که سال‌ها سختی کشیده اما به مقام استادی نرسیده است. همچنین از حسادت دشمنان و جور روزگار گله می‌کند و از حاکم روزگار و خسروی که نماد عدالت است، درخواست کمک دارد. در پایان، آرزو می‌کند که رنج‌هایش به دشمنانش برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاطفی مانند رنج، عدالت و شکایت از روزگار است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسادت و جور روزگار نیاز به تجربه‌ی زندگی بیشتری برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۵۹ - توسل به علی خاص در زمان گرفتاری

ای خاصه شاه شرق فریاد
چرخم بکشد همی ز بیداد

نا بسته دری ز محنت من
صد در ز بلا و رنج بگشاد

بی محنت نیستم زمانی
مادر ز برای محنتم زاد

زین رنج که هست بر تن من
بگدازد سنگ سخت و پولاد

هر ساله بلا و سختی و رنج
من بیش کشیده ام درین زاد

شاگردی روزگار کردم
از بهر چرا نگشتم استاد

داند که نکرده ام گناهی
آن کس که خلاص خواهدم داد

درویشی و نیستی ز لوهور
بر کند و به حضرتم فرستاد

نان پاره خویشتن بجستم
از شاه ظهیر دولت و داد

این رنگ به جز عدو نیامیخت
این بهتان جز حسود ننهاد

نابرده به لفظ نام شیرین
در کوه بمانده ام چو فرهاد

از بهر خدای دست من گیر
کز پای تن من اندر افتاد

جورست ز روزگار بر من
ای حاکم روزگار فریاد

ای بحر نبوده چون دلت ژرف
وی ابر نبوده چون کفت راد

نه داشت ثبات حزم تو کوه
نه یافت مضای عزم تو باد

خسرو به تو کامگار دولت
دولت به تو استوار بنیاد

دانم بر تو نیم فراموش
زیرا که به مدح هستیم یاد

بنده شومت درم خریده
زین حبس گرم کنی توآزاد

تا پیش صفر بود محرم
تا از پس تیر هست مرداد

از دولت و بخت شاد بادی
وانکس که به تو نه شاد ناشاد

این رنج که هست بر زیادت
بر دیده و جان دشمنت باد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸ - در ستایش یکی از صدور و شرح گرفتاری خویش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰ - شکوه از حبس و زندان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.