هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز است که به مدح و ستایش شخصی با صفات برجسته مانند سخاوت، عدالت، شجاعت و بزرگی میپردازد. شاعر از زیباییهای طبیعت نیز برای توصیف این شخصیت استفاده میکند و او را بالاتر از شخصیتهای افسانهای مانند حاتم و رستم قرار میدهد.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان پیچیده و مفاهیم عمیق ادبی و عرفانی، برای مخاطبان با سطح درک بالاتر مناسب است. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۰۳ - ستایشگری
نیست گشت از هوای خود عالم
جز به مدح تو بر نیارد دلم
حشمتت در جهان فکند آواز
همتت بر فلک نهاد قدم
محمدت را ستوده رای تو جفت
مکرمت را گزیده خلق تو صنم
دهر پیش تو دست کرده بکش
پشت پیش تو چرخ کرده به خم
بی بنانت سخا بود مهمل
بی بیانت سخن بود مبهم
نه به جود تو در عطا حاتم
نه به بأس تو در وغا رستم
از نهیبت همی کند پنهان
ناخنان را به پنجه در ضیغم
به تو خورشید مهتری تابان
از تو بنیاد سروری محکم
برد اندیشه کفایت تو
راه جور از وجود سوی عدم
آسمانی به تو کشیده امید
آفتابی ز تو رمیده ظلم
لفظت از در بود شگفت مدار
چون بود طبع بی کران تویم
قلم از مدح تو همی نازد
ورچه نازد خرد همی به قلم
ای ز جودت امل شد فریی
وی ز عدلت نزار گشته ستم
ساخت اندر پناه طبع تو جای
مردی و رادی وفا و کرم
مفخرت را و نامداری را
به جز از همت تو نیست حکم
آمد این نوبهار حور لباس
راست گفتی که حور شد عالم
لاله جویبار پنداری
نیست جز روی آن خجسته صنم
خنده باغ بین و گریه ابر
که چه زیبا و نیکویند به هم
ای عجم را به جاه تو نازش
باد فرخنده بر تو جشن عجم
صدر دولت به تو مزین باد
جاهت افزون و عمر دشمن کم
همه احوال جاه تو به نظام
همه ایام عیش تو خرم
جز به مدح تو بر نیارد دلم
حشمتت در جهان فکند آواز
همتت بر فلک نهاد قدم
محمدت را ستوده رای تو جفت
مکرمت را گزیده خلق تو صنم
دهر پیش تو دست کرده بکش
پشت پیش تو چرخ کرده به خم
بی بنانت سخا بود مهمل
بی بیانت سخن بود مبهم
نه به جود تو در عطا حاتم
نه به بأس تو در وغا رستم
از نهیبت همی کند پنهان
ناخنان را به پنجه در ضیغم
به تو خورشید مهتری تابان
از تو بنیاد سروری محکم
برد اندیشه کفایت تو
راه جور از وجود سوی عدم
آسمانی به تو کشیده امید
آفتابی ز تو رمیده ظلم
لفظت از در بود شگفت مدار
چون بود طبع بی کران تویم
قلم از مدح تو همی نازد
ورچه نازد خرد همی به قلم
ای ز جودت امل شد فریی
وی ز عدلت نزار گشته ستم
ساخت اندر پناه طبع تو جای
مردی و رادی وفا و کرم
مفخرت را و نامداری را
به جز از همت تو نیست حکم
آمد این نوبهار حور لباس
راست گفتی که حور شد عالم
لاله جویبار پنداری
نیست جز روی آن خجسته صنم
خنده باغ بین و گریه ابر
که چه زیبا و نیکویند به هم
ای عجم را به جاه تو نازش
باد فرخنده بر تو جشن عجم
صدر دولت به تو مزین باد
جاهت افزون و عمر دشمن کم
همه احوال جاه تو به نظام
همه ایام عیش تو خرم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲ - مدح ابوالفرج نصر بن رستم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴ - مدیح علاء الدوله مسعود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.