هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از فراق یار خود سخن می‌گوید و درد دوری و بی‌قراری خود را بیان می‌کند. او از یاد یار، رنج‌هایش، و امید به وصال سخن می‌گوید و در عین حال به فضل و هنر خود اشاره می‌کند. در پایان، شاعر از یار خود می‌خواهد که به دیدارش بیاید و غمش را کوتاه کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای درک کامل، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۲۴۳ - به دوستی خوشدل نام فرستاده

ای خوشدل ای عزیز گرانمایه یار من
ای نیکخواه یار من و دوستدار من

رفتی و هیچ گونه نیابی ز غم قرار
با خویشتن ببردی مانا قرار من

مهجورم و به روز فراق تو جفت من
رنجورم و به شب غم تو غمگسار من

خوردم به وصلت تو بسی باده نشاط
در فرقت تو پیدا آمد خمار من

دانم که نیک دانی در فضل دست من
واندر سخن شناخته ای اختیار من

بد روزگار گشت فرو ماند و خیره شد
بدخواه روزگار من از روزگار من

کاینجا به حضرت اندر دهقان دشمنم
پیدا همی نیارد در ده هزار من

گریان شدست و نالان چو ابر نوبهار
نادیده یک شکوفه هنوز از بهار من

گر بحر گردد او نبود تا به کعب من
ور باد گردد او نرسد در غبار من

آن گوهرم که گردد گوهر مرا صدف
وان آتشم که آتش گردد شرار من

وان شیرم از قیاس که چون من کنم زئیر
روبه شوند شیران در مرغزار من

گر دهر هست بوته هر تجربت چرا
گردون همی گرفت نداند عیار من

بر روزگار فاضل باشد مرا بسی
گر او کند به راستی و حق شمار من

ای یادگار مانده جهان را ز اهل فضل
بس باشد این قصیده تو را یادگار من

هرگز نبود همت من در خور یسار
هرگز نبود در خور همت یسار من

ای همچو آشکار من وهم نهان من
دانسته ای نهان من و آشکار من

یک ره بیا بر من و کوتاه کن غمم
وز بهر خود دراز مدار انتظار من

ای بحر راد مهری از بهر من بگیر
این شعرهای چون گهر شاهوار من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲ - ستایش استاد رشیدی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴ - نکوهش بروج دوازده گانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.