۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵ - صفت عثمان خواننده

باز عثمان عندلیب آواز
کرده از قول جادویی آغاز

دست زد چون به خفچه ایقاع
بگذراند ز اوج چرخ سماع

بانگ ناگه چو بر سرود زند
آتش اندر دماغ عود زند

خواجه ناگه چو در سماع آید
عشرت و خرمی بیفزاید

ساتگینی بزرگتر خواهد
زو سرود و سماع درخواهد

خواهد از وی زمان زمان بازی
گاهگاهش کند هم آوازی

گر نبودی گریز پای و دنس
بزم ها را چو او نبودی کس

مطربان را به هم بر آغالد
از میانه سبک برون کالد

تا کند گنده ای درشت به کف
راست با هره ای چو چنبر دف

تا بخسبد به کنجی اندر مست
با یکی قحبه کلنده کست

هرگز آن شوخ دیده بی شرم
زلت خادمان نگردد نرم

آن کسانی که دشمن اویند
بیهده چیزکی نمی گویند

آنچه گویند من چرا گویم
عیب آن بی هنر چرا جویم

او نبوده ست کودک نیکو
خوش نبوده ست لحن و نغمت او

به سرای کجک نرفته است او
مست هرگز به شب نخفته است او

گرد بازار و کوی گم گشتست
به سر مرغزار بگذشته ست

من سخن گر همی نگردانم
وز طریقی دگر همی رانم

حلقه گوش او همی گوید
که زبان زین سخن چه می جوید

یک اشارت کفایتست او را
بنده را درخورست زخم عصا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴ - صفت محمد نایی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶ - صفت علی نایی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.